با وجود اینکه همیشه کنارمه...اما دلم تنگ میشه..گاهی وقتا
نمی دونم چرا؟
گاهی آدم دلش برای دوستاش تنگ میشه...یا دوره های قبلی زندگیش...
بعضی دوستی ها اونقدر قشنگن که هیشکی نمی تونه بفهمه آدمو کجاها می بره...
و یکی از دوستام چقدر منو به خدا نزدیک کرد با وجود اینکه خودش خدا نداشت!! یعنی خدا رو از خودش گرفته بود..
نمی دونم چطوری احساسم رو بگم...اما وجودم الان غرق عشق و دلتنگیه...
این درسته که می گن...هیچکی جای هیچکی رو نمی تونه بگیره...
و هر گلی بوی خودشو داره
مادربزرگم هم همیشه میگه : از هر انگشت یه دست خون خودش می ریزه...
نمی دونم
شاید من از اونائی باشم که به قول شما خدای خودشون رو از دست دادن عین همین دوست تو. اما هیچ شده از خودت بپرسی که چی شد بین اونا و خدا این جدائی افتاد . پرسیدی از خدا چی خواشتن که بهشون نداد و چرا با خدا قهرن یا تو هم مث دوستای من فقط امثال من و کافر می دونین باور کن خورشید جون خسته ام خسته از دست همه آدما
وبلاگ زیبایی داری...
رنگش هم قشنگه...
باشگاه فرهنگی ورزشی صنعت مس با همکاری خانه فرهنگ شیخ هادی برگزار میکند...
نمایشگاه کاریکاتور آثار محمد صالح رزم حسینی
http://abukoorosh.blogfa.com/
سلام.
ممنون از اومدنت شاید این خاموشی وبلاگ من با وجود خورشیدک روشن بشه.خوب تعارف رو کنار میزارم.
ای کاش من اون دوستت رو میدیدم ای کاش باهاش هم کلام میشدم نمیخوام از خودم تعریف کنم اما روجیات من و اون شبیه هم و این یعنی اینکه افرادی مث ما روح بزرگی دارن.
بعدم باید بهت بگم که بعضی از ماها خدا رو مث یه عروسک میشناسیم چون از همون بچگی بهمون گفتن یه خدائی هم هست که ارحم الراحمین اما اینکه کیه؟ چیه؟ از کجا اومده؟ اینا همش سوالات ممنوعه است شاید اگه یه موقعی باهات هم کلام شدم بیشتر توضیح بدم.
خوشحال میشم بازم بهم سر بزنی
سلام:
ممنونم که نظر دادید وبلاگتون قالب خیلی خیلی قشنگی داره البته اینطور که دیدم تازه ساختید نه؟ دعا کنید برای همه جوون ها و همه عاشق... امیدوارم خوشبخت بشید و همیشه خوشبخت بمونید
سلام
خیلی وقت خورشید به من سر نزده دلم واسه نورش لک زده ببخش شاید ناراحت شدی از دستم شاید نمی دونم
چند تا سوال ازت دارم که باید جواب بدی
خیلی میترسم.